نویسنده: پروفسور یحیی کمالی پور




 

رسانه ی غربی در مواجهه با خاورمیانه

نحوه ی بازنمایی تصویر خاورمیانه، جهان اسلام و کشورهای اسلامی در رسانه های آمریکایی، مدت زیادی است که مورد توجه محققان علوم ارتباطات در نقاط مختلف جهان قرار گرفته است. این توجه به خصوص پس از حادثه ی 11 سپتامبر 2001، افزایش پیدا کرد و نویسندگان و محققان، به ویژه محققان مسلمان و عرب، در کنار محققان آمریکایی بر آن شدند تا نحوه ی تصویرسازی رسانه های آمریکا از خاورمیانه و جهان اسلام را مورد مطالعه ی بیشتر و دقیق تر قرار دهند.
نتیجه ی مشترک بیشتر مطالعات حالی از آن است که بیشتر رسانه های آمریکایی، دچار بدفهمی، فقدان شناخت و بی اعتمادی نسبت به خاورمیانه و دنیای اسلام هستند. این برداشت منفی کلیشه ای از اسلام و کشورهای اسلامی که پیشینه ای تاریخی دارد، پس از حادثه ی 11 سپتامبر ابعاد بیشتری پیدا کرد و دست اندرکاران رسانه های آمریکا، با استناد به آن حادثه، دستاویز خوبی برای منفی نشان دادن چهره ی اسلام و مسلمانان پیدا کردند. به عبارت دیگر، برداشت کلیشه های آمریکایی ها و غربی ها از خاورمیانه، اسلام و ایران که به صورت یک عادت درآمده، در سال های اخیر در رسانه ها از جمله فیلم های هالیوودی، انعکاس روزافزونی پیدا کرده است. خاورمیانه، اسلام و ایران به خصوص در دو دهه ی گذشته حجم قابل توجهی از محتوای رسانه های آمریکا را به خود اختصاص داده و همواره پوششی منفی و یک جانبه پیدا کرده اند. در سال های اخیر نیز برنامه ی اتمی چالش آفرین ایران و تظاهرات مردمی در کشورهای خاورمیانه همواره در صدر خبرها قرار گرفته و حتی در برنامه های تفریحی و کمدی نیز جایی پیدا کرده اند. در نتیجه در اذهان عمومی مردم آمریکا، خاورمیانه و اسلام همچنان مترادف با تروریسم، خشونت، تعصب، تبعیض و تحجر تلقی می شود که خود بحثی گسترده دارد و نیازمند پژوهش عالمانه و تحقیق علمی است.
هالیوود چندین فیلم درباره ی ایران پس از انقلاب اسلامی به بازارهای جهانی عرضه کرده که همگی محتوا و پیامی منفی دارند و تصویری خشن از ایرانیان ارائه می دهند؛ از جمله:
فرار از ایران (Escape from Iran، 1981)، آخرین انتخاب (Final Option، 1983)، بافته ها (Threads، 1984)، در امتداد شب (Into the Night، 1984)، در محاصره (Under Siege، 1986)، نیروی دلتا (Delta Force، 1986)، بر بال عقاب ها (On the Wings of Eagles، 1986)، سلاح عریان (Naked Gun، 1988)، دیوانه خانه (Madhouse، 1990)، جلاد (The Hitman، 1991)، بدون دخترم هرگز (Not Without My Dughter، 1991)، سیریانا Syriana، 2005)، 300 (2006) و شاهزاده ی ایران (The Prince of Persia، 2010)
در میان فهرست فیلم های آمریکایی که تصویری منفی از ایران ارائه می دهند، بدون دخترم هرگز یکی از مشهورترین، پرفروش ترین و جنجالی ترین فیلم هاست که بارها و بارها از شبکه های تلویزیونی آمریکا و سایر کشورها پخش شده است. این فیلم که در ایران نیز شناخته شده است، چهره ای بسیار منفی از ایرانیان ترسیم می کند و این پیام را به مخاطبان می دهد که مردم ایران، خشن، بی فرهنگ، دور از تمدن و وحشی هستند و باید از آنها گریخت. برای مخاطبان آمریکایی که تماس مستقیمی با فرهنگ و مردم ایران ندارند و اطلاعات خود را در مورد ایران از این فیلم و فیلم های مشابه دریافت می کنند، محتوای این محصولات مورد قبول واقع می شود و به این ترتیب، ذهنیت منفی آنها از ایران و ایرانیان شکل می گیرد یا تقویت می شود. این نوع فیلم ها برخوردی سطحی، عامیانه و تبلیغاتی دارند که فرهنگ ها را از دریچه ی «من خوبم، تو بدی» یا «فرهنگ من مترفی است و فرهنگ تو عقب افتاده» می بینند و معمولاً در راستای پیشبرد اهداف و ایدئولوژی دولت های خود گام برمی دارند. به نظر می رسد سازندگان فیلم های هالیوودی که برای نوشتن سناریوهای جذاب نیاز به دشمنان فرضی دارند، در هر مقطع زمانی بر اساس سیاست های روز، چهره ی دشمن را در داستان های خود عوض می کنند. دشمن آمریکایی ها در فیلم های هالیوودی که زمانی روس ها بودند، هم اکنون مسلمان و ایرانیان هستند. این دشمن سازی هالیوودی اغلب رابطه ی مستقیمی با سیاست های ایالات متحده دارد و تقویت کننده ی اهداف خارجی آن است. غیر از موضوع هالیوود و سیاست حاکم بر آن، رسانه های جمعی آمریکا (اعم از شبکه های رادیویی و تلویزیونی، روزنامه ها و مجلات پرتیتراژ) نیز مانند بیشتر رسانه های دنیا و جوامع غیر آزاد، به جای شفافیت، تشریح، تفسیر و انعکاس منصفانه ی اخبار، بر اساس ایدئولوژی و منافع اقتصادی خود عمل می کنند و در انتخاب نوع و نحوه ی ارائه ی خبر، دست به گزینش می زنند. خبرهایی که در مورد خاورمیانه و کشورهای اسلامی از این رسانه ها پخش می شود، اغلب در مورد منازعات داخلی و خارجی، خشونت، جنگ و خونریزی است. همه ی اینها دست به دست هم می دهد تا تصویر خشن خاورمیانه و کشورهای اسلامی در رسانه های جمعی آمریکایی، همچنان با قدرت و قوت ارائه شود. اگر چه رسانه های دیجیتال و اینترنت معادلات گذشته را دگرگون و دسترسی به اخبار، منابع خبری و تولیدکنندگان خبر را آسان کرده است، هنوز شرکت های غول آسای ارتباطاتی و دولت هایی که از امکانات مالی، فکری و تکنیکی فراوانی برخوردار هستند، می توانند با تبلیغاتی یک طرفه، مستمر و منسجم، افکار عمومی را عمدتاً به سوی خواسته های سیاسی و اقتصادی خود سوق دهند. این روند هر چند در کشورهای دیکتاتوری با شدت و وضوح بیشتری دیده می شود، در جوامع آزاد و باز نیز به شکل های دیگری وجود دارد و سبب می شود که محتوای تولید شده ی دیجیتالی نیز مشابهت هایی با محصولات رسانه های سنتی داشته باشد. به این ترتیب، بازنمایی یک طرفه ی خاورمیانه و جهان اسلام همچنان در مسیر غالب، به راه خود ادامه می دهد. بدون شک برون رفت از این وضعیت ناهنجار و چالش آفرین، نیازمند تلاشی همه جانبه، صادقانه و مستمر برای درک فرهنگ ها و همگانی در ایجاد ارتباطی سالم و دوستانه است.
منبع: تصویر شکسته ضمیمه ی همشهری ماه سینما 24